این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است
گورِ گردان است و در او آرزوهای من است!
آتش ِ سردم که دارم جلوه ها در تیرگی
چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است
من نه باغم، غنچه های ناز من تک دانه نیست
پهنْ دشتم، لاله های داغ من صد خرمن است
این که چون گل می درم از درد و افشان می کنم
پیش اهل دل تن و پیش شما پیراهن است
آسمان را من جگرخون کردم از اندوه خویش
در جگر گاه ِ افق، خورشید، سوزن سوزن است
این که می جوشد میان ِ هر رگم دردی است داغ
دورگاه دردِ جوشان است و پنداری تن است!
سینه ام آتش گرفت و شد نگاهم شعله بار
خانه میسوزد، نمایان شعله ها از روزن است
آه، سیمین! گوهری گمگشته در خاکسترم
من بمانم، او فرو ریزد، زمان پرویزن است.


چوب خط ِ ,تن ,چون ,ها ,سیمین ,شعله ,است و ,استاین که ,ِ هر ,هر رگم ,میان ِمنبع

رفتن

#گوهر #سیمین بهبهانی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درب شوتینگ زباله معرفی کالا فروشگاهی ثبت دامین خرید اینترنتی سبزی خرد کن دنیای خبر بررسی تمامی هاوربرد ها و اسکوتر ها فرش و تابلو فرش ماشینی کاشان باغ صبا فیس براش صورت نقاش ساختمان